!آتشفشان درد دارد

...دردش را گاهی فوران می کند

!من هم درد دارم

!!!ولی دل گنده تر از آتشفشانم انگار

 

آمد درست زير شبستان گل نشست


دربين آن جماعت مغرور شب پرست
 


...يک تکه آفتاب نه يک تکه از بهشت


حالا درست پشت سر من نشسته است
 


اين بيت مطلع غزلي عاشقانه نيست


اين سومين رديف نمازي خيالي است
 


گلدسته اذان و من و هاي هاي هاي


الله اکبر و انا في کل واد ... مست
 


سبحان من يميت و يحيي و لا اله


الا هو الذي اخذ العهد في الست
 


يک پرده باز پشت همين بيت مي کشيم)


(او فکر مي کنيم در اين پرده مانده است
 


..................................................
 


سارا سلام...اشهد ان لا اله... تو


با چشمهاي سرمه اي...ان لا اله ...مست
 


دل مي بري که...حي علي ...هاي هاي هاي


هر جا که هست پرتو روي حبيب هست
 


بالا بلند ! عقد تو را با لبان من


آن شب مگر فرشته اي از آسمان نبست
 


باران جل جل شب خرداد توي پارک


مهرت همان شب..اشهدان..دردلم نشست
 


آن شب کبو .. (کبو).. کبوتري از بامتان پريد


نم نم نما (نما) نماز تو در بغض من شکست


 


سبحان من يميت و يحيـــــــــــــي و لا اله


الا هو الـــــــــــــذي اخذ العهــــد في الست
 


سبحان رب هر چه دلم را ز من بريد


سبحان رب هر چه دلم را ز من گســــست


 


سبحان ربي الــ... من و سارا .. بحمده


سبحان ربي الــ ... من و سارا دلش شکست
 


...سبحان ربي الــ... من و سارا به هم رسيــ


سبحان تا به کي من و او دست روي دست؟
 


زخمم دوباره وا شد و اياک نستعين


تا اهدنا الـصـ ... سراي تو راهي نمانده است
 


مغضوب اين جماعت پر هاي و هو شدم


افتادم از بهشــــــــــــت بر اين ارتفاع پست

***


يک پرده باز بين من و او کشيده اند)


( سارا گمانم آن طرف پرده مانده است

شاعر:جناب آقای دکتر محمد حسین بهرامیان*

چقدر دست تو با دست من محبت کرد
و انحنای لبت بوسه را رعایت کرد

من از تو با شب و باران و بیشه ها گفتم
و هر که از تو شنید از بهار صحبت کرد

!کتابِ چشم مرا خط به خط بخوان ، خانم
که تابِ موی تو را مو به مو روایت کرد

سرودن از تو شبیه نوشتن وحی است
:و آیه آیه تو را می شود تلاوت کرد

اَلَم تَری ... که غزل کیف می کند با تو !؟
تنت ارم شد ومن را به باغ دعوت کرد

!وَ تن ، تنت ، که وطن شد غزل مطنطن شد
وَ رقص شد ... وَ تَتَن تَن تَنانه حرکت کرد –

- به سمت عطر تو تا قبله ها عوض بشوند
:و بعد رو به تو قامت که بست ، نیت کرد

!منم مسافر چشمت ! مرا شکسته نخواه
!و نیت غزلی در 4 رکعت کرد

!رکوع کرد ... وَ تسبیح هاش پاره شدند
!و مُهر را به سجودی هزار قسمت کرد

!قنوت خواند : خدایا ! چرا عذاب النار ؟
که آتشم به تمام جهان سرایت کرد –

- و بی عذاب ترین عشق ، آتشی شد که
فرشتگان تو را نیز غرق لذت کرد

!تشهد : اَشهَدُ اَن بوسه ات دو جام شراب
!و اَشهَدُ که لبانم به جام عادت کرد

سلام بر تو که باران به زیر چتر تو بود
سلام بر تو که خورشید هم سلامت کرد
...

غزل تمام ؛ نمازش تمام ؛ دنیا مات !
سکوت بین من و واژه ها سکونت کرد
....

وَ تو بلند شدی تا انار بشکوفد
دعای قلب مرا بوسه ات اجابت کرد

غزل به روی لبت شادمانه می رقصید
...و هر کسی که شنید از بهار صحبت کرد

شاعر:جناب آقای سیامک بهرام پرور*